معنی صحرایی در آفریقا
حل جدول
کالاهاری
صحرایی در جنوب آفریقا
کالاهاری
نامیب
آفریقا
قاره سیاه
صحرایی پهناور در جنوب قاره آفریقا
کالاهاری
فرهنگ عمید
بیابانی، صحرانشین، ساکن صحرا،
پرورشیافته در صحرا: گل صحرایی، موش صحرایی،
کار یا عملی که در صحرا انجام شود،
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت) منسوب به صحرا ء بیابانی بری، گیاهی که در صحرا روید بری مقابل بستانی.
لغت نامه دهخدا
تره ٔ صحرایی. [ت َ رَ / رِ ی ِ ص َ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) تره ٔ کوهی. گندنای بری. گندنای صحرایی. رجوع به تره و تره ٔ کوهی و طیطان شود.
گوسفندان صحرایی...
گوسفندان صحرایی. [ف َ دا ن ِ ص َ] (اِخ) نام جزیره ای بوده است در دریای خزر. (نزههالقلوب چ لسترانج ص 239).
سبزی صحرایی
سبزی صحرایی. [س َ ی ِ ص َ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) انواع سبزی خودرو و سبزی که در صحرا روید و قابل خوردن باشد. سبزی خودرو که در صحرا رویَد و توان خورد، چون: زرد مرغک، قازایاغی، شنگ، ترشک، تره ٔ کوهی و غیره.
فرهنگ معین
(هِ صَ) (اِمر.) دادگاهی که به محض دستگیری متهم و بدون گذراندن مرحله های بازجویی و بازپرسی تشکیل و حکم دادگاه در همان جلسه صادر و بی درنگ اجرا می شود.
فارسی به عربی
معادل ابجد
915